جدول جو
جدول جو

معنی کینه گاه - جستجوی لغت در جدول جو

کینه گاه
(نَ / نِ)
میدان جنگ و جنگ گاه. (آنندراج). میدان جنگ و کارزار و جای خصومت و نزاع. (ناظم الاطباء). رزمگاه. دارالحرب. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گرانمایه دستور گفتش به شاه
نبایدت رفتن بدان کینه گاه.
دقیقی.
بترسم که گر بار دیگر سپاه
به جنگ اندر آید در این کینه گاه.
فردوسی.
که گر من شوم کشته بر کینه گاه
شما کس مپایید پیش سپاه.
فردوسی.
بدو گفت تا من بدین کینه گاه
کمر بسته ام با دلیران شاه...
فردوسی.
یکی با من ایدربدین کینه گاه
بگردد به گرز گران کینه خواه.
فردوسی.
کدامین دلاور که در کینه گاه
به پیشانیش کرد یارد نگاه ؟
اسدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کینه خواه
تصویر کینه خواه
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، کینه جو، کینه کش، پرکین، کینه ور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
جای تکیه دادن، پشتی، کنایه از پشت وپناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه دار
تصویر کینه دار
کینه توز، آنکه در دل از کسی کینه دارد، کینه کش، انتقام گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیمه گاه
تصویر خیمه گاه
جایی که در آن یک یا چند خیمه برپا کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسه گاه
تصویر کاسه گاه
جایی که در ساعت های معیّن کوس و کرنا می زنند، نقاره خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیده گاه
تصویر دیده گاه
دیدگاه، جای نشستن یا ایستادن دیدبان، جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند، چشم انداز، منظره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمین گاه
تصویر کمین گاه
جایی که در آن کمین کنند
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ گَهْ)
کینه گاه. میدان جنگ. رزمگاه. عرصۀ کارزار:
به پیش نیاکانت بسته کمر
به هر کینه گه با یکی کینه ور.
فردوسی.
زمانی نکرد او یله جای خویش
بیفشرد بر کینه گه پای خویش.
فردوسی.
همه نامداران شمشیرزن
بر این کینه گه بر شدیم انجمن.
فردوسی.
خنک آنکه بر کینه گه کشته شد
نه از ننگ ترکان سرش گشته شد.
فردوسی.
و رجوع به کینه گاه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
پشت و پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه گاه
تصویر کاسه گاه
نقاره خانه: (شاه بنظاره آن کاسه گاه گر مترک راند فرس را براه) (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین گاه
تصویر کمین گاه
بزنگاه بزنگه کشنگه (گویش ایلامی) نخیز گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه دار
تصویر کینه دار
آنکه دارای کینه است دشمن، انتقام جو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه خواه
تصویر کینه خواه
انتقام جوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیمه گاه
تصویر نیمه گاه
منصف
فرهنگ لغت هوشیار
محلی که دیده بان از آنجا مراقبت و نگاهبانی میکند، منظره چشم انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
جای تکیه دادن، پشتی، پشت و پناه، آن چه وزن جسمی را تحمل کند (فیزیک)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
Abutment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
appui
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
steunpunt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
받침대
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
支柱
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
תמיכה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
सहारा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
tumpuan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
ตัวยึด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
опора
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
Stütze
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
apoyo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
appoggio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
apoio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
支座
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
przyczółek
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
опора
دیکشنری فارسی به اوکراینی